Foods: Aush in Persian Proverbs

aush3 - Foods: Aush in Persian Proverbs (1)

غذاها در ضرب‌المثل‌های فارسی

(C1 مُناسب برایِ فارسی آموزانِ سَطح)

در بیشترِ کشورها، از جُمله ایران، غَذا یکی از عَناصرِ مُهمِ فَرهنگی به حِساب می آید. ما معمولاً برای جَشن ها و مَراسِمِ سُنَتی، غذاهایِ مَخصوصِ مَنطَقه امان را آماده می‌کنیم. بیشترِ آمریکایی‌ها برایِ جشنِ شُکرگُزاری بوقَلَمون می‌خورند، همانطور که در مَناطقِ مُختَلفی در ایران سَبزی پلو با ماهی غذایِ شبِ نوروز است. گاهی حتی با خوردنِ یک غذا یا شیرینی دُچارِ نوستالژی می‌شویم و خاطره‌ی کسی یا مَکانی را به یاد می‌آوریم، دُرُست مثل مارسل پروست که شیرینی مادلِن همه‌ی کودکیش را به یادش آورد تا او رُمانِ مشهورش، در جُستُجوی زمانِ از دست رفته ، را بنویسد. اَهَمیّتِ غذا در زندگی روزمَره و فَرهنگ باعث شده است ضَربُ‌المَثَل‌ها و اِصطِلاحات زیادی درباره‌ی آن در زبان فارسی ساخته شود.

Foods in Persian Proverbs

(Farsi Level: C1)

Food is among the most salient cultural elements in many countries, such as Iran. We usually serve special local foods for the ceremonies and festivals of our region. Most Americans eat turkey for Thanksgiving, while Iranians prepare “sabzi polo bâ mâhi,” fish with mixed rice, for New Year’s Eve. Sometimes, the smell of food can remind us of old memories and make us feel nostalgic, like Marcel Proust and his famous “Petite Madeleine”, which reminded him of his childhood and made him write his masterpiece, “A la recherche du temps perdu.” Iranian local foods are not just for eating but also for enriching the Persian language by making interesting expressions and proverbs.

آش چیست؟

یکی از این غذاهای سُنَتی و مَحبوبِ ایرانی که نام آن در ضربُ‌المَثَل‌ها آمده، آش است. آش، مثلِ سوپ اما سَنگین‌تر از آن است. این غَذا دستِ کم بیست نوعِ مُختَلِف دارد و در مَناطق گوناگون ایران به شکل‌هایِ مُختَلِف پُخته می‌شود. مَواد اصلیِ این غَذا، انواعِ حُبوبات، پیاز، سَبزی و نوعی از نِشاسته مانند رِشته، بَلغور یا بِرِنج است. اما وقتی آش وارد ضربُ المَثل می‌شود، دیگر مهم نیست که چه مَزه‌ای دارد و مَوادِ اَوَلیه‌اش چیست. امروز قرار است دو تا از این ضربُ‌المَثَل‌ها را یاد بگیریم.

What is Aush

One of these traditional Iranian foods which opened its way into Persian proverbs is  “âš,” (Aush) a kind of heavy soup with beans. “âš” has at least twenty varieties, and it is cooked with different ingredients, the main ones are beans, tons of herbs, starch such as noodles, rice or bulgur, and onion. But when it comes to the proverbs, the taste and ingredients of “âš” are not important anymore. In this text, we are going to introduce two âš-related proverbs.

To Have a Finger in Every Pie | نخودِ هَر آش

[noxod-e har âš ]

برای پُختَنِ آش‌های گوناگون، مواد زیادی لازم است. اما نخود، یکی از حُبوباتی است که در بیشترِ آش‌ها استفاده می‌شود. برای همین، وقتی به یک نفر می‌گوییم که «نخود هر آشی» است، مَنظورمان این است که در همه‌جا حُضور دارد، کارهای مُتِفاوتِ زیادی انجام می‌دهد، یا در هر کاری دِخالَت می‌کند.

We need different ingredients to cook “âš”. However, chickpea is a bean used in almost all varieties of “âš.” So, when we say someone is “noxod-e har âš,” “chickpea in all types of âš,” we mean that this person is omnipresent or intervenes in the affairs of others. The closest English equivalent to this proverb is “having a finger in every pie.”

گفتگوی یک

تارا: امروز مدیرمون گفت عکس پروفایل فیس بوکم رو عوض کنم.

مهدی: وا! چرا؟

تارا: می‌گه این عکسی که دارم خوب نیست.

مهدی: برو بهش بگو آقا تو «مگه نخود هر آشی»؟ چرا دخالت می‌کنی؟

goftegu-ye yek

Târâ: emruz modiremum goft ‘aks-e profâyl-e facebookam ro ‘avaz konam

Mahdi: vâ, čerâ?

Târâ: mige(h) in ‘aksi ke(h) dâram xub nist.

Mahdi: boro beheš begu âqa to mage(h) “noxod-e har âši?” čerâ dexâlat mikoni?

Dialogue One

Târâ: My manager asked me to change my Facebook profile picture today.

Mahdi: Why?

Târâ: He says my photo is not good.

Mahdi: Go and tell him if “he has a finger in every pie.” Why does he interfere in everything?

گفتگوی دو

علی: این پسره کیه همه اش باهاش میری بیرون؟

مهسا : احسان، دوستمه.

علی: ازش خوشم نمیاد.

مهسا: وا، چرا؟ پسر خوبیه که.

علی: هرجا می ریم، هر کاری داریم اینم پیداش میشه. «نخود هر آش

goftegu-ye do

‘Ali: in pesare(h) kiye(h) ham-aš bâhâš miri birun?

Mahsâ: Ehasân, dustame(h).

‘Ali: azaš xošam nemiyâd.

Mahsâ: vâ! čerâ? pesar-e xubiye(h) ke(h)

‘Ali: harjâ mirim, har kâri dârim inam peyadâš miše(h). “noxod-e har âš.”

Dialogue Two

‘Ali: Who is this guy you always go out with?

Mahsâ: Ehsân, my friend.

‘Ali: I don’t like him.

Mahsâ: And why?

‘Ali: Wherever we go, whatever we do, he is there. “A finger in every pie.”

More Catholic than the Pop | کاسه‌ی داغ‌تر از آش

[kâse(h)ye daqtar az âš ]

کاسه، ظَرفی است که برای سِرو کردنِ آش و سوپ استفاده می­‌شود. وقتی که آش را داخل کاسه می­‌ریزیم، کاسه کمی گرم می­‌شود، اما امکان ندارد که از آش گَرم­‌تر بشود. این ضربُ­‌المَثَل را وقتی استفاده می­‌کنیم که یک نفر کاری که به او رَبطی ندارد را خیلی جِدّی می­‌گیرد، در حالی که صاحبِ آن کار نسبت به آن بی­‌تَفاوت است. در فارسی یک مُعادلِ دیگر برای این ضربُ المَثَل وجود دارد، «دایه ی مهربان تر از مادر». دایه کسی است که از یک کودک نِگه داری می‌­کند و این‌که یک دایه از مادر مهربان­‌تر باشد، مُمکن نیست.

“Kâse(h)” or bowl is a dish that is used for serving soup and “âš.” When we pour the hot soup or âš into a bowl, the bowl warms up, but the bowl can’t get warmer than its content. We use this proverb, “kâseye(h) dâqtar az âš,” “a bowl hotter than its âš” when someone who is not responsible for something takes it more seriously than the one who is responsible for it. In Farsi, there is another equivalent to this proverb, “dâye(h)-ye mehrabântar az mâdar,” “a babysitter kinder than a mom.” A babysitter cannot be better than a child’s mom. A close English equivalent to this Persian proverb is “more catholic than the Pope.” The following conversations can help you to understand the context for using this proverb.

گفتگوی یک

پیمان: چرا اینقدر ناراحتی صحرا؟

صحرا: هیچی بابا، می­‌خواستم با دوستم برم سفر، نشد.

پیمان: باز بابات اجازه نداد؟

صحرا: نه، این دفعه رو بابام اجازه داد، هر کاری کردم عموم نذاشت که نذاشت.

پیمان: خوب به عموت چه ربطی داره؟

صحرا: چه می­دونم، «کاسه ی داغ تر از آش شده» برا من.

goftegu-ye yek

Peymân: čerâ inqadr nârâhati Sahrâ?

Sahrâ: hiči bâbâ, mixâstam bâ dustam beram safar, našod.

Peymân: bâz bâbât ejâze nadâd, âre(h)?

Sahrâ: na, in daf’e ro bâbâm ejâze dâd, har kâri kardam amum nazâšt ke(h) nazâšt.

Peymân: xob be(h) ‘amut če(h) rabti dâre(h)?

Sahrâ: če(h) midunam. kâse(h)-ye dâqtar az âš šode(h) barâye man.

Dialogue One

Peymân: Why are you so sad, Sahrâ

Sahrâ: Nothing, I wanted to travel with a friend, but I couldn’t.

Peymân: Your dad didn’t let you go again, right?

Sahrâ: No, this time, my dad permitted me, but my uncle didn’t let me go.

Peymân: Is this his business?

Sahrâ: I don’t know. He became more catholic than the Pope.

2024-07-10T14:56:05+00:00

Leave A Comment

Go to Top