Threads in Persian Proverbs

threads - Threads in Persian Proverbs

معنای نخ

(C1 مُناسب برایِ فارسی آموزانِ سَطح)

نَخ در زَبانِ فارسی در مَعنایِ حقیقی، به مَعناهایِ مُختَلِفی مانند رِشته‌ی باریک از پَشم، اَبریشم یا پَنبه است. نخ گاهی بِه عُنوانِ واحدِ شُمارشِ یا جِنسِ پارچه هم استفاده می‌شود، مثلاً می­‌گوییم «یک نَخ سیگار» یا «پارچه‌ی نَخ». اما این واژه‌ی ساده، مَعناهای مَجازی و اِستِعاری نیز دارد که بِسیار نیز پُر کاربردند. در ادامه با دو اِصطلاح در زَبانِ فارسی که کیلدواژه­‌ی آنها واژه‌ی نَخ است آشنا می­‌شویم.

What does “nax” mean?

(Farsi Level: C1)

In Persian, “nax” refers to thin wool, silk, or cotton strands. It is also used as a unit of count or to denote fabric material. For example, “ye(h) nax sigâr” (a thread of cigarette) or “pârče(h)-ye nax” (cotton fabric). Although it seems simple, “nax” holds symbolic and metaphorical meanings. Let’s explore two Persian idioms that feature the word “nax.”

نخ دادن

[nax dâdan]

شیره‌ی قَند و یا شِکر برای اِستفاده در مُربا، شیرینی یا نان باید به غِلظتِ کافی برسد. یکی از رَوش‌ها برای اینکه مُطمَئن شوند شیره به غِلظَتِ کافی رسیده این است که با قاشُق یا اَنگُشت مِقداری از شیره را بردارند. اگر شیره به شِکلِ نَخ‌های دِراز از قاشق کِشیده شَود، می‌گویَند که شیره «نَخ داده» و آماده است. این معنایِ واقعیِ ترکیبِ «نَخ‌دادن» است.

Sugar syrup or sugar must be thick enough to be used in jam, sweets, or bread. One way to check the thickness is to remove some syrup using a spoon or finger. If the syrup drips from the spoon and forms long threads, it is considered “nax dâdeh” (threaded) and ready. That is the true meaning of the term “threading.”

اَما همین اِصطِلاح در مَعنایِ مَجازیِ خود زَمانی به کار می‌رود که کسی عَلاقه و مِیل به آشنایی و اِرتباط با کس دیگری دارد، اما به جای بیانِ مستقیمِ خواسته‌اَش کارهایی می‌کند تا تَوَجُهِ طَرَفِ مُقابل را جَلب کند. در این مُوقِعیَت می‌گوییم «دوستمون داره به فِلانی نَخ می‌ده». مَعمولاً در فَرهنگِ ایرانی بیشتر اوقات افراد برای شُروعِ اِرتباط تَلاش می‌کنند تا بِه صورتِ غِیرِمُستَقیم این کار را انجام دهند. در حَقیقت، ابتدا سَعی می‌کنند با «نَخ‌دادن» بفهمند آیا طَرفِ مُقابِلشان به اِرتباط عَلاقه دارد یا نه، سِپَس اگر تا اندازه­ای مُطمَئن شدند در آن صورت دَرخواستِ خود را مُستَقیم بَیان می‌کنند. مَثلاً وقتی کسی در مِهمانی دائم با چِشمانَش یک نفر را دنبال می‌کند، به او لَبخند می‌زند، یا از او دَعوت به رَقصیدن می‌کند، تَمام این کارها می‌تواند نِشانه‌ی «نَخ‌دادنِ» او باشد، یعنی به صورت غِیرِ مُستقیم جَلبِ تَوجه می‌کند.

However, this idiom figuratively describes a situation in which someone is interested in getting to know or connecting with another person and engages in actions to attract the other person’s attention instead of expressing their desire directly. In this situation, we say, “Our friend is giving thread to so-and-so.” In Iranian culture, people often seek to establish connections indirectly. They typically begin with nax dâdan to gauge the other person’s interest in forming a relationship. If they feel reasonably confident, they may express their interest more directly. For instance, in a gathering, if someone continuously makes eye contact, smiles, or invites another person to dance, these actions could be interpreted as nax dâdan, indicating an indirect attempt to capture the other person’s attention.

نَخ‌دادن مَعنای بَدی ندارد اما می‌تواند در موقِعیَت‌های مُختلف به عنوان صِفتِ نامطلوب نیز به کار برود مَثلاً بگویند که «فِلانی خیلی تابلو نَخ می‌ده» یَعنی خِیلی صَریح اِبرازِ میل بِه رابطه می‌کند و این خیلی صِفتِ خوبی نیست یا «فِلانی زیادی نَخ‌ می‌ده» یعنی بیش از اندازه تَمایُل خود به رابطه را بیان می­‌کند. البته در این شرایط می­‌توانیم از اصطلاح دیگری نیز استفاده کنیم و بگوییم «به جای نخ کلِ دوک را داده».

Although the phrase “nax dâdan” doesn’t have a negative meaning, it can be an unfavorable adjective in various contexts. For instance, when someone “gives a lot of attention,” it may mean that they clearly express their desire for a relationship, which isn’t necessarily a positive attribute. It could also imply that they express their desire too intensely. In such cases, one might use the expression: be jây-e nax, Koll-e douk ro dâdeh (Instead of thread, give the whole spindle). Dropping hints or Flirting may be the closest equivalent to nax dâdan (giving thread) in Persian.

گفتگوی یک

ایرج: آهو فکر کنم «دل اون پسره رو بردی»!

آهو: وا تو هم با این حرفات. اون به من چیکار داره؟

ایرج: بابا از اولِ مهمونی داره «بهت نخ می‌ده»، خیلی هم «تابلو نخ می‌ده». نگاش کن، با این کاراش.

آهو: حالا دوتا لبخند زدن و نگاه ‌کردن که معنیش این نیست از من خوشش اومده.

ایرج: از من گفتن، شرط می‌بندم تا آخر مهمونی طاقت نمیاره و بهت پیشنهاد می­‌ده.

goftegu-ye yek

Iraj: Âhu, fekr konam del-e un pesar ro bordi.

Âhu: vâ, to ham bâ in harfât. un be(h) man čikâr dare(h)?

Iraj: bâbâ az avval-e mehmuni dâre(h) behet nax mide(h).xeyli ham tablo dare(h) nax mide(h). negâš kon, bâ in kârâš.

Âhu: hâlâ do tâ labxand zadan-o neâh kardan maniš in nist ke(h) az man xošeš umade(h).

Iraj: az man goftan, šart mibandam tâ âxar-e mehmuni tâqat nemiyâre(h)-o behet pišnehâd mide(h).

Dialogue One

Iraj: I think you’ve captured his heart!

Âhu: Oh, come on, that’s not true. He’s not into me.

Iraj: Seriously, since the start of the party, he’s been dropping hints, and it’s so obvious. Just look at his gestures.

Âhu: Just because he smiled and glanced over a few times doesn’t mean he’s interested in me.

Iraj: Trust me! I bet he won’t make it through the whole party without asking you out.

Not understanding the hitns | نخ را نگرفتن

[nax râ nagereftan]

مُوقِعیَتی را فَرض کنید که در آن کسی به دیگری «نَخ‌ می‌دهد» و تَلاش می‌کند تا با او اِرتباط بِگیرد، اما طَرفِ مُقابِل مُتِوَجه این رَفتارها و نشان دادنِ اِحساسات نمی‌­شود. در این حالَت گُفته می‌شَود که این شَخص «نَخ رو نمی­‌گیره». البته گاهی هم افراد مُتوجهِ «نَخ‌دادن» می­‌شوند، اما تَمایلی به آغازِ رابطه ندارند. تشخیص دادنِ این دو واکنِش از هم کارِ آسانی نیست. پَس هَمیشه بَیانِ غِیرِمُستقیم نِمی‌توانَد رَوشِ خوبی برای شُروعِ یک رابطه باشد.

Consider a scenario where someone is subtly trying to establish a connection with another person, and the other person fails to pick up on these clues or signs of interest. In this situation, we say that person nax ro nagereft“. At times, though, individuals notice the hints but aren’t interested in pursuing a relationship. Differentiating between these two responses can be challenging. Consequently, indirect communication may not always be the most effective approach for initiating a relationship.

گفتگوی دو

جمشید: زیبا، من دیگه خسته شدم از بس زور زدم ولی این همکارم که روش نظر دارم «نخو نمی‌گیره».

زیبا: چطور؟ تو که همه­‌اش به یه بهونه می‌ری باهاش صحبت می­‌کنی، کادو می‌­دی و … .

جمشید: تازه هفته پیش به جاش وایستادم که اون بره مرخصی. ولی بازم نفهمید، والا «خر ما از کره‌گی دم نداشت».

زیبا: به نظرم نمی‌خواد «نخو بگیره» وگرنه دیگه «تو به جای نخ کل دوکو بهش دادی» با این کارات…

goftegu-ye yek

Jamšid: Zibâ, man dige(h) xaste(h) šodam az bas zur zadam, vali in hamkâram ke(h) ruš nazar dâram “naxo ro nemigire(h)”

Zibâ: četor? to ke(h) hamaš be(h) ye(h) bahune(h)-i miri bâhâš sohbat mikoni, kado midi…

Jamšid: tâze(h) hafte(h)-ye piš be(h) jâš vâystâdam ke(h) bere(h) moraxxasi, vali bâzam nafahmid. vâlâ xar-e mâ az koregi dom nadâšt.

Zibâ: be(h) nazarm nemixâd nax ro begire(h).vagarna(h) dige(h) to “be(h) jâye nax kolle duk ro beheš bâ in kârât.

Dialogue Two

Jamšid: I’m exhausted from trying, but the coworker I like doesn’t pick up on any of my signals.

Zibâ: Why’s that? You’re always finding reasons to talk to her, giving her gifts, and so on.

Jamšid: I even covered for her last week so she could have a day off, but she still didn’t catch on. Honestly, I’ve been beating a dead horse.

Zibâ: I think she’s choosing not to pick up on your signals.” You’ve already done everything you could.

Being fixated on someone or something | تو نخِ کسی یا چیزی رفتن

[tu nax-e čizi yâ kasi raftan]

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به چیزی یا کسی بِسیار عَلاقه‌مند شَوید و همیشه به آن فِکر کنید. مَثلاً مُدّتی است که به اَنجام یک وَرزش مانند کوهنَوَردی عَلاقه‌مند شُده‌اید و با دوستانِتان دائم درباره‌اش صُحبَت می‌کنید، درباره‌ی اَبزار و لِباس‌های کوهنوردی تَحقیق می‌کنید یا بِه دُنبالِ گروه‌های کوهنوردی هَستید. در این حالَت می‌توانیم بگوییم که شُما «تو نَخِ کوهنوردی هَستید»، یعنی فکر شما چنان مَشغولِ کوهنَوَردی است که جز آن به چیز دیگری نمی‌­توانید فکر کنید.

You may have found yourself deeply intrigued by something or someone to the point where it occupies your thoughts constantly. For instance, if you’ve developed a newfound passion for a sport like mountain climbing, and you find yourself discussing it with your friends, researching climbing equipment and apparel, and seeking out climbing communities, you might say that you’re fixated on mountain climbing.” This means that your mind is so consumed by it that focusing on anything else becomes challenging.

گفتگوی سه

شیما: کیانوش شنیدی امروز مانی با جعبه شیرینی اومد؟ بالاخره از سارا خواستگاری کرد و بله رو گرفت.

کیانوش: شوخی می‌کنی؟! بالاخره. خیلی تو «نخ سارا بود» همه‌ی زندگیش شده بود سارا. صبح سارا شب سارا.

شیما: آره منم براشون خوشحالم.

goftegu-ye se(h)

Šimâ: Kiyânuš, šenidi emruz Mâni bâ ye(h) j’abe(h) širini umad? belaxare(h) az Sârâ xâstegari kard- o bale(h) ro gereft.

Kiyânuš: šuxi mikoni? belaxare(h). xehli tu nax-e Sârâ bud.” Hame(h)-ye zendegiš šode(h) bud Sârâ. sobh Sârâ, šab Sârâ.

Šimâ: âre(h), manam barâšun xošhâlam.

Dialogue Three

Šimâ: Hey Kiyânuš, did you hear the news? Mâni brought a box of sweets today. He finally popped the question to Sârâ, and she said yes.

Kiyânuš: No way! It’s about time. He was obsessed with Sârâ.” He couldn’t think about anything else.

Šimâ: Yeah, I’m thrilled for them too.

گفتگوی چهار

نازی: هوتن می‌تونی این چهارشنبه جای من شیفت وایستی؟

هوتن: آره می‌تونم، اتفاق بدی که نیوفتاده؟

نازی: نه، فقط امروز کلاس زبان دارم. راستی تو ثبت نام نکردی؟ توهم یه مدت بود خیلی «تو نخش بودی».

هوتن: آره «تو نخش بودم» هنوزم هستم، ولی هر چی «دودوتاچهارتا کردم» دیدم فعلاً نمی­‌تونم.

goftegu-ye čâhâr

Nâzi: Hutan, mituni in čâhâršanbe(h) jay-e man šift vâysi?

Hutan : âre(h) mitunam. Ettefâq-e badi ke(h) nayoftâde(h)?

Nâzi: na(h), faqat emruz kelâs zabân dâram. râsti to sabt-e nâm nakradi? to ham ye(h) moddat bud xeyli “tu naxeš budi.”

Hutan: âre(h) “tu naxeš budam” amma harči do do tâ čâhâr tâ kardam didam felan nemiunam.

Dialogue Four

Nâzi: Could you please take over my shift this Wednesday?

Hutan: Yeah, No worries. Is everything going well?

Nâzi: Yeah, nothing’s wrong. I have a language class today. By the way, didn’t you sign up for it? You were interested in it before.

Hutan: Yeah, I was really into it, and I still am, but no matter how I looked at it, I realized I can’t handle it right now.

2024-08-12T21:12:12+00:00

Leave A Comment

Go to Top