Insolent and Ungrateful in Farsi
گستاخ و قدرنشناس
(C1 مُناسب برایِ فارسی آموزانِ سَطح)
در فَرهنگِ ایرانی لُطف و مُحِبَتکردن در حَقِ دیگران بسیار مهم و مَعمول است و پاسخگویی به لُطف و مُحِبتِ دیگران نیز همانقدر اَهمیت دارد. به این معنی که وقتی کسی مُحِبَتی در حقِ دیگری میکند، پاسُخِ مُودبانه و موردِ انتظار تشکر کردن است. اما همانطور که اِحتمالا برای شما هم پیش آمده است، همیشه اینگونه نیست که دیگران در برابرِ کردار نیکِ شما واکنش مناسبی داشته باشند. گاهی افراد در مقابلِ مُحِبَت دیگران تَشکّر که نمیکنند هیچ، بلکه ممکن است بیادبی هم بکنند.
Insolent and Ungrateful
(Farsi Level: C1)
In Iranian culture, showing kindness and affection to others is highly esteemed, and reciprocating the love and care of others is equally important. However, individuals sometimes fail to respond appropriately to acts of kindness. In certain instances, people not only fail to show appreciation for the love extended to them, but they may also behave impolitely.
در زَبانِ فارسی برای توصیفِ فَردی که در مُقابلِ مُحِبَتهای دیگران قَدردان نیست اَصطِلاحاتی به کار میروند که صِفت هستند. ما در این متن با چند مورد از این اِصطلاحات که کاربردِ زیادی دارند آشِنا میشَویم.
In the Persian language, there are some adjectives to describe someone who is not appreciative of the affections of others. We will go over some of the commonly used terms in this sense.
Shameless and Ungrateful | بیچشم و رو
[bičešm-o ru]
صفت «بیچِشم و رو» از کلماتی ساخته شده است که میتوانند به صورت استعاری معنای اصطلاح را نشان دهند. وقتی کسی قَدردانِ مُحِبتهای شما نیست، به صورت استعاری یَعنی مُحِبَتهای شما را نِمیبیند «بیچِشم» است. از طرفی کلمه «رو» در این ترکیب هَمان صورت یا چِهره در زبان فارسی است که در مَعنای استعاری میتواند مَفهومِ «آبرو» را بِرساند. پَس وقتی به کسی میگوییم «بیچشم و رو» یعنی او نه با چِشمانَش مُحِبَتهای شما را میبیند و نَه آبرو و اَدب دارد. پَس وقتی به کسی میگویید «بیچشم و رو» یعنی به او میگویید که قَدر کارها و لُطفهای شما را نمیداند و بیادب و پُررو است.
The term “bičešm-o ru” is a metaphorical expression. It conveys that when someone fails to appreciate your kindness, they are metaphorically blind to your goodwill (eyeless/ bičešm). Additionally, the word Ru in this context, which refers to the face in Persian, metaphorically signifies dignity or honor. Therefore, when you label someone as “bičešm-o ru”, you are essentially saying they neither acknowledge your kindness nor possess decency and manners.
البته تَوجه کنید که اِصطلاح «بیچِشم و رو» فَقط به مَعنای ناسِپاسبودن نیست. این صِفت کِنایه از کسی است که در حَرفزَدن و همینطور کارهایی که انجام میدهد بِسیار بیشَرم و پُررو است و اصلاً از کارهای َبد خود خِجالت نمیکشد. بنابراین تَوجه کنید که این اِصطلاح مَعنای خوبی ندارد و وقتی آن را بری توصیف کسی به کار میبرید مانند این است که به او ناسزا گفتهاید.
“bičešm-o ru” conveys a sense of ingratitude, shamelessness, and audacity in both speech and actions, with no remorse for inappropriate behavior.” Therefore, it’s essential to recognize that this phrase has a strongly negative meaning, and using it to label someone is equivalent to insulting them.
گفتگوی یک
آراد: خوبی طلوع؟ انگار عصبانی هستی؟
طلوع: آره دیگه از دستِ این مستاجرِ «بیچشم و رو» خسته شدم.
آراد: چطور مگه؟ اذیتت میکنه؟
طلوع: چهار ماهه اجارهاش رو نداده، یکی دو ماه اول فکر کردم بیکار شده، مشکل داره، مریضه، چیزی نگفتم. تازه فهمیدم ماشینش رو عوض کرده، شاسی بلند خریده.
آراد: عجب آدمایی پیدا میشنها.
طلوع: بدترش اینه که دیروز بهم زنگ زده، میگه خانم کولر خونه خراب شده، وظیفهی شماست درستش کنی.
آراد: واقعا «بیچشم و روییه» پس برای خودش.
goftegu-ye yek
Ârâd: xubi Tolu’? engâr ‘asabâni hasti?
Tolu’: âre(h), dige(h) az dast-e in mosta’jer-e “bičešm-o ru” xaste(h) šodam.
Ârâd: četor mage(h)? azyat mikone(h)?
Tolu’: čâhâr mâh-e(h) ejâraš ro nadâde(h), yeki do mâh avval fekr kardam bikâr šode(h), moškel dare(h), marize(h), čizi nagoftam. Tâze(h) fahmidam mâšineš ro ‘avaz karde(h), šâsi boland xaride(h).
Ârâd: ‘ajab âdam-âyi peydâ mišan hâ!
Tolu’: badtareš in-e(h) ke(h) diruz behem zang zade(h) mige(h) xânum kuler xarâb šode(h) vazifeye(h) šomâst dorosteš koni.
Ârâd: vâqe’an “bičešm-o ruyi” e(h) barây-e xodeš.
Dialogue One
Ârâd: Hey Tolou, what’s up? You look upset.
Tolou’: Yeah, I’m annoyed with my “ungrateful” tenant.
Ârâd: What happened? Is he causing trouble?
Tolu’: He’s gone four months without paying rent. Initially, I assumed he might be going through some tough times, so I didn’t bring it up. However, I later discovered that he had purchased a new luxury SUV.
Ârâd: Unbelievable, right?
Tolu’: On top of everything, he called me yesterday and said, Ma’am, the air conditioner is broken. It’s on you to take care of it.
Ârâd: Oh, it seems he “has no shame!”
Ungrateful and Treacherous| «نَمَکنَشناس» و «نَمَکبهحَرام/نَمَکبهحَروم»
[namak be(h) harâm/ namak be(h) harum]
نَمَک و نان در بسیاری از فَرهنگها نمادی از دوستی، وفا و روابط خوب است. در فَرهنگِ ایرانی نیز وقتی میخواهند بگویند دو نفر با هم روابطِ نَزدیک و بِسیار صَمیمی دارند میگویند که «آنها نان و نَمَکِ هَمدیگر را خوردهاند». در این صورت این دو نفر به دلیلِ لُطفهایی که در حَقِ هَمدیگر انجام دادهاند نِسبَت به هَم احساس تَعَهد و وَفاداری دارند.
Many cultures use salt and bread to symbolize friendship, loyalty, and strong relationships. In Iranian culture, the phrase “They have eaten each other’s bread and salt” conveys a deep and intimate bond between two individuals. This expression signifies the mutual favors exchanged, fostering a profound commitment and loyalty between them.
حالا فَرض کنید که یکی از این دو نَفَر کار بَدی در حَقِ دوستَش بکند، به او خیانَت کند یا «سَرش کُلاه بُگذارد» یا وقتی به کمک نیاز دارد کاری انجام ندهد، اینجا میگویند که او «نَمَکنَشناس» یا «نَمَکبهحَرام» است. یعنی قدرِ سر سفرهی کسی نشستن و با او نمک خوردن را نمیداند یا اینکه به او نمک دادن کارِ حرام به حساب میآیَد.
Imagine a situation where one person wrongs another by betraying, cheating, or not offering help when needed. In such instances, the person committing the wrongdoing is called, “namak-našnâs” or “namak-be(h)-harâm” which conveys that they are ungrateful or treacherous. Essentially, it signifies that they do not appreciate shared bread and salt or that accepting someone’s hospitality and betraying them is considered an offense.
اَصطِلاحِ «نَمَکنَشناس» نِسبَت به «نَمَکبهحَرام» بیشتر به کار میرود و از نظر مَعنایی شِدت کمتری دارد. مثلا در زبان فارسی ممکن است پیش بیاید که والدین وقتی فکر میکنند فَرزندانِشان قدر کارهای آنها را نِمیدانند، به فرزندان خود «نَمَکنَشناس» بگویند. اما نَمَکبهحَرام معمولا در شَرایِط سَختتر و بَدتر به کار میرود. مثلا وقتی که یک همکار یا دوست پول یا اموال دوست یا هَمکارش را با کُلاهبَرداری بِگیرد.
The term “namak-našnâs” (Ungrateful) is used more frequently than “namak-be(h)-harâm” (Treacherous) and has a slightly less intense meaning. In Persian, parents might label their children as “namak-našnâs” to express that they feel unappreciated. On the other hand, “namak-be(h)-harâm” is typically used in more critical conditions, such as when a colleague or friend deceives another out of money or property.
گفتگوی دو
زن: علی واقعاً میخوای همینجوری پسرتو ول کنی بره؟ نمیخوای یه کاری بکنی؟
شوهر: ببین، همین طرفداریهای بیجات همه چیز رو خراب کرده.
زن: آخه مردم نمیگن یه دونه پسرشونم نتونستن نگه دارن!
شوهر: خب بگن… دیگه «نمکنشناسی» هم حدی داره. هرکاری کرد گفتم اشکال نداره پسرمه، ایندفعه حسابای شرکتو دستکاری کرده. نمیدونم کی این اینقدر «نمکبهحروم» شد که نفهمیدم.
goftegu-ye do
Wife: ‘Ali, vâqean mixây haminjuri pesaret-o vel koni bere(h)? nemixây ye(h) kâri Bokoni?
Husband: bebin, hamin tarfdâri-hâye bijât hame(h) čiz ro xarâb karde(h).
Wife: âxe(h) mardom nemigan hamin ye(h) dune(h) pesarešunam natunestan negah dâran?
Husband: xob began. Dige(h) “namak našnâsi” ham haddi dare(h). harkâri kard, goftam eškâl nadâre(h) pesaram-e(h). in daf’e(h) hesâbâ-ye šerkat ro dastkâri karde(h). nemidunam in key inqadr “namak-be(h) harum” šod ke nafahmidam.
Dialogue Two
Wife: Ali, do you want to let our son go like that? Don’t you think you should take some action?
Husband: Look, all your unnecessary support caused this mess.
Wife: But won’t people say they couldn’t even control their only son?
Husband: Let them say it! There’s a limit to how ungrateful someone can be. No matter what he did, I always ignored what he did because he was my son. But this time, he manipulated the company’s accounts. I don’t know when he became so deceitful that I didn’t even notice.
Leave A Comment